یکی یدونه.....چراغ خونه

لغت نامه 5

این روزا دخترکمون حسابییییییییییی شیرین زبونی میکنه دیگه چیزی نمونده گرفتار دوره ی این چیه و چرا ؟ بشیم . تمام رفتار های ما رو تحلیل میکنه مثلا بابا پیاده شد بره خرید کنه و .... چند تا از کلمات خیلی بانمکه شو که عاشقشونم فقط میتونم اینجا بنویسم ناحارت(ناراحت)-خالاکسه(کالاسکه)-بزباغه(بزغاله-البته تو شعر سلام سلام خاله بزغاله استفاده میکنیم ها )-مبرع(مربع)-مثلثل(مثلث)-داللره(دایره)-هارتون(کارتون)آشبزونه(آشپزخونه)-اتاسیز(اسمارتیز)-مباظب(مواظب)-هرسی(خرسی)-دومیو(دومینو) دیروز بهم میگه مامان لطپن بیا بشین لی لی لبازه بیخونیم ...
18 خرداد 1392

جوجه پارتی

دوست خوبمون صفورا جون مامان آوا دوم خرداد دعوتمون کرده بود باغشون .یه عالمه نی نی دیگه هم اومده بودن . خیلی بهمون خوش گذشت دستشون درد نکنه . ما که کارامون و کردیم راه بیوفتیم دخترک دوره خونه دنبال اسباب بازی هاش میگشت و این دوتا رو به انتخاب خودش همراهمون کرد ( کلا بدون اسباب بازی و کتاب نمیتونه از خونه بره بیرون ) حالا این اسباب بازی ها رو اونجا به هیچکی نمیداد دخترکمون مال دوست اصلا راضی نمیشه چیزی دست کسی بده  هر کاری هم کردیم یاد نگرفت . این آوا جون الهی بگردم مظلومه انقدر اینم بنیتا که هی اسباب بازی تعارفش کرد اما دستش نداد اینم آرمیتا که ٢ ماهی از دخترک بزرگتر بود اما بازم موفق نشد اینا رو بگیره وا...
5 خرداد 1392

آشپزخونه کودک من 2

تخم مرغ می دونم که آرزوی همه ی مامانا اینه که بچه شون تخم مرغ بخوره و خیلی بچه ها دوست ندارن و نمیخورن . قبلا هم یه پست در باره تخم مرغ گذاشته بودم که یه مدل املت بود  اما متاسفانه دخترک خونه ما دیگه اون مدل تخم مرغ و دوست نداره . نمیرو که درست نمی کنم نهایت زرده رو میخوره و دیگه لب نمیزنه . اما این مدل و تا آخرش میخوره . حتی بعضی از روزا ٢ تا تخم مرغ درست میکنم که با آقای پدر بخورن اما آقای پدر اعتراض میکنه که چیزی بهش نرسیده به جز یکی دو لقمه تخم مرغ لیمو ترش مقدارش و بسته به علاقه کودکتون به ترشی کم و زیاد کنید اما حذف نکنید که تخم مرغتون بو نگیره پنیر نص قوطی کبریت تا اندازه یه قوطی هم میشه بریزید سبزی خوردن خشک شده ...
30 ارديبهشت 1392

لغت نامه 4

اینا رو اینجا مینویسم تا یادم نرود دخترک شیرین زبانم روزی با لحن کودکانه و اندیشه شاد و مهربانش چگونه زمین را برایم بهشت کرد . انقدر کلمه بلده و همه چیز میگه که دیگه دیر شده برای نوشتن لغت نامه .کلا چیزی نیست که تکرار نکنه و الان بیشتر باید ازش جمله های بانمکی که میسازه رو به یادگار ثبت کنم . همه فعلا رو جمع میبنده بشینیم -پاشیم- بریم-سر بخوریم ( وقتی رو سر سر سواره )بخوابیم و..... وقتی بهش میگم بریم فلان چیز و با هم بیاریم خودش میگه بودو بودو وووووووو میدو به  سمتش همه کلمات با نمکش هم یادم نمیاد الان اما تا جایی که ذهنم یاری کنه مینویسم مهبلون(مهربون)-بشباق(بشقاب)کباق(کتاب)نیمنو(نیمرو)-آقاله(آقاهه)-حامونه(خانمه)_حورشید (خورش...
29 ارديبهشت 1392

2 ماهی که گذشت

بعد از ٢ ماهو چند روز بلاخره اینترنت دار شدیم .اینقدر شرکت پارس آنلاین اذیت کرد که قطعش کردیم و بعد کلی تحقیقات از رایتل  یه سیم کارت دیتا خریدیم . حالا باید یه عالمه مطلب بنویسیم تا جبران بشه . اگه بخوایم از همون اسفند شروع کنیم باید بگم که دخترک از اوایل اسفند حرف زدن و دست و پا شکسته شروع کرد و امروز که دیگه آخرای اردیبهشت دیگه کاملا از حالت طوطی واری حرف زدنش در اومده و جمله های ٤ کلمه ای برای رسوندن منظورش میگه همه کلمه ای بلده و خیلی قشنگ تلفظ میکنه فقط همه فعلا رو جمع به کار میبره و بعضی کلمه ها رو جا بجا میگه شعر هم میخونه با کمک مامان . اولین شعری که یاد گرفت دختر دارم انارو به بود که به کس کسونش نمیدم هیچ وقت سال ٩٢ خ...
27 ارديبهشت 1392

مروارید ها ردیف میشوند

٢ اسفند دندان نیش پایین سمت راست و بالا سمت چپ هم به ردیف دندانهای دخترک اضافه شدند  . حالا عشق کوچکم ١٥ تا دندان دارد . که البته یکی از دندانها از پشت لکه سیاه شده دندون بالا کنار جلویی ها سمت چپ . من که از دندون خراب بچه خیلی میترسم برای همین قطره آهن و دیگه نمیدم بهش البته من توی رژیم غذایش خیلی رعایت میکنم آهن به میزان کافی باشه و توی آزمایش که ١٥ ماهگی ازش گرفتیم آهن و ذخیره آهن خوبی داشت .              
14 اسفند 1391

لغت نامه 3

پانتومم.............تا وقتی پانتوممیم هست دیگه چه نیاز به حرف زدن اصلا زبان و بی جهت اختراع کردن انقدر خوب این روزا دخترکم پانتومیم بازی میکنه و منظورش و میرسونه که من هر لحظه پر از شعف و شادیم دلم میخواد حرف زدن یاد نگیره این جوری بهتره . مثلا تا در یخجال باز میشه با انگشت کف دستش و نشون میده میگه ددد بعد میگم چی بریزم دستت مامان .سس قرمز توی یخچال و نشون میده . کلا در یخچال که باز میشه یا سس قرمز میخواد یا زیتون سیاه که بدم دستش گاز بزنه و بخوره . دارم آشپزی میکنم میخوام تو غذا رب بزنم تا شیشه رب و میارم با انگشت میزنه کف دستش و میگه دددد بعد هم همون انگشت و میکنه دهنشو میگه آمی یعنی رب بده بخورم (دعوا نکنید یه بار که خیلی گریه میک...
25 بهمن 1391

بازی---بازی

بلاخره طلسم شکست و ما هم رفتیم گردش . جمعه همراه آقای پدر ٣ نفری رفتیم برج میلاد هدف اصلیمون رفتن به خانه کودک برج میلاد بود چون فکر میکردم که مادر هم میشه همراه بچه بره داخل.والبته اینکه خیلی جاها زیز ٣ سال قبول نمیکنن . اونروز هوا خیلی عالی بود چون ٢ روز قبل رو همش بارون اومده بود . از اونجا هم دیدن شهر زشت تهران جذاب بود .اول رفتیم سراغ خانه کودک مادرها نمیشد برن تو اما چون دخترک ما خیلی کوچیکه و این اولین تجربه برای جدایی از مادرش میشد اجازه دادن من هم همراهش برم داخل . اول یه کم دورتر ایستادم  تا ببینم میتونه با محیط کنار بیاد که دیدم اصلا من و یادش رفت . اما وسط کار نمیدونم چی شد انگار دلم براش تنگ شد که رفتم نزدیک و با هم باز...
17 بهمن 1391

نیش

دندان سیزدهم ســــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلام دندان نیش پایین چپ مدتها بود درگیر علائم اومدن این دندون بودیم انقدر غذا نخورد و نخورد تا بلاخره دندونش در اومد . امیدوارم دوباره اشتهاش برگرده . درست تو پانزدهمین ماهگرد عشقم دندون سیزدهم هم متولد شد. ...
12 بهمن 1391

آشپزخونه ی کودک من 1

صبحانه کمی گندمک شیرین ٢ قاشق مربا خوری خامه یه فنجون شیر گندمک و خامه رو با هم مخلوط میکنیم میدیم به وروجکمون بخوره که البته تو عکس وروجک ما ٢-٣ قاشقش و خورده شیر هم کم کمک میدیم بخوره و البته وروجک ما که نمیتونه این صبحانه خوشمزه رو نشسته بخوره وروجکمون داره از فرصت استفاده میکنه و هنگام خوردن صبحانه خرس عزیزش رو که مامان انداخته توی ماشین بیرون میاره دخترک ما زیاد اهل خوردن خامه نیست ...خامه عسل نمیخوره ...نون هم نمیخوره که خامه با نون بدیم بهش ...توی سوپ هم که میریزیم زود سیر میشه و سوپ هم میمونه . اما این مدلی انقدر دوست داره که امروز که براش درست کردم  کاسه رو گذاشتم روی ناهار خوری و رفتم دنبال کاری ....
5 بهمن 1391