یکی یدونه.....چراغ خونه

لغت نامه ۷

شلوارش و در اورده و تو خونه با زیر دکمه دار راه میره . هرچی کلنجار رفتم دوباره نپوشید. وقت ناهار رفتیم دوتای روی کاناپه نشستیم .انقدر ووول زده که پاش خورد زیر بشقاب که داغ بود . میگم مامان سوختی؟ برای اینه که شلوار ‍پات نیست  یه کم به من نگاه کرده میگه الان میام و میره تو اتاقش  با شلوا ر برگشته میگه اگه پام کنم نمیسوخه.  شلوار نپوشم بسوخه هااااااااا دعای فرج و از حفظ میخونه و تنها ایرادی که داره اینه که بجای دلیلا خیلی محکم میگه دلیدا الرحم و الراحمین و میگه امرحم راحمین الحمدالله.....  الحبدلبا کمپ بنزین طونالی .....طولانی ودیگه یادم نیست چند بار هم نوشتم اما نوشته هام تو جریان پ...
4 اسفند 1392

سکانس 2

رفتیم مهمونی  بچه صاحب خونه یه ماشین کوچیک داره  از اینا که روش میشینن و با پا هول میدن تا بره . دخترک خیلی بهش علاقه پیدا کرده بود .بین مهمونا یه دختر دیگه هم بود که ٢ ماه از دخترک کوچیک تر بود اما کاملا از پس خودش بر میومد و معلوم بود که بین بچه های بزرگ تر از خودش بزرگ شده .خلاصه که بین این دوتا سر این مکاشین کشمکش بود .بعد مدتی تلاش موفق شد که بشینه روی ماشین  رو به دوستش میگه بلو پیش مامانت بشین وگلنه از دستت نالاحت میشم هاااااا دایی جونش از راه رسیده و دخترک و با همون لباس بیرون بغل کرده یه کم که نشسته تو بغل دایی میگه برو این لباست و در بیار .لباس راحتی ببوش. سرد نمیشی. ببین در بسته است.سرد نمیشی .(...
1 آذر 1392

لغت نامه 6

فکر کنم این آخرین سری از کلمات دوست داشتنی دخترک باشه که اینجا مینویسم . سرعت یادگیری اون از سرعت نوشته های من خیلی بیشتره .الان دیگه مهارت حرف زدنش خیلی زیاد شده و اسم چیزای رو بلده که اصلا نمیدونم کی یاد گرفته . مثلا جمعه رفتیم پارک داریم از قسمت دستگاههای بدن سازی رد میشیم میگه میخوام برم رو این دستگاه استحارت= استراحت انجاب= انجام(هر وقت میبینه من جلو آیینه هستم میگه مامان داری انجاب میدی  البته پای کامپیوتر نشستن هم یعنی انجاب دادن ) پلاکسیس= پلاستیک شالوت= شاتوت فوف= فوت(که این روزا کلا کارش شمع فوف کردن و تولد تولد خوندن، سر گرمیه دیگه ای نداره ) اگه ازش بپرسی اسم دوست باب اسفنجی چیه میگه بقلاپوس= اختاپ...
27 مرداد 1392

استقلال زود هنگام

چقدر حس استقلال و دوست دارم. وای اصلا انگار از اول زندگیم هیچ هدفی بزرگ تر از این تو زندگیم نبود . و حالا دخترک ...انگار کن کپی برابر اصل من . تو پارک داریم راه میریم میگه دستمو نگیر پرنیانی خودش میتونه .داریم از پله سرسره بالا میریم میگه پرنیانی خودش میتونه . با دختر خاله ام که ١٠ روز ازش کوچیکتر هست رفتیم پارک چند تایی داریم راه میریم از همه ما جلو تره تا حورا فسقلی بهش رسیده و میخواد دستش و بگیره میگه برو پیش من نیا پرنیانی تنها نمیمونه ،خودش میتونه .بعد هم صبر کرده تا همه برن و آخر پشت ما داره میاد . کلا موندم نمیدونم آیا از یه دختر ١ سال و ٨ ماهه این چیزا بعیده یا نه . تا جایی که میدونم این استقلال طلبی مال بالای ٢ سال هست ... ی...
27 تير 1392

لغت نامه 5

این روزا دخترکمون حسابییییییییییی شیرین زبونی میکنه دیگه چیزی نمونده گرفتار دوره ی این چیه و چرا ؟ بشیم . تمام رفتار های ما رو تحلیل میکنه مثلا بابا پیاده شد بره خرید کنه و .... چند تا از کلمات خیلی بانمکه شو که عاشقشونم فقط میتونم اینجا بنویسم ناحارت(ناراحت)-خالاکسه(کالاسکه)-بزباغه(بزغاله-البته تو شعر سلام سلام خاله بزغاله استفاده میکنیم ها )-مبرع(مربع)-مثلثل(مثلث)-داللره(دایره)-هارتون(کارتون)آشبزونه(آشپزخونه)-اتاسیز(اسمارتیز)-مباظب(مواظب)-هرسی(خرسی)-دومیو(دومینو) دیروز بهم میگه مامان لطپن بیا بشین لی لی لبازه بیخونیم ...
18 خرداد 1392

لغت نامه 4

اینا رو اینجا مینویسم تا یادم نرود دخترک شیرین زبانم روزی با لحن کودکانه و اندیشه شاد و مهربانش چگونه زمین را برایم بهشت کرد . انقدر کلمه بلده و همه چیز میگه که دیگه دیر شده برای نوشتن لغت نامه .کلا چیزی نیست که تکرار نکنه و الان بیشتر باید ازش جمله های بانمکی که میسازه رو به یادگار ثبت کنم . همه فعلا رو جمع میبنده بشینیم -پاشیم- بریم-سر بخوریم ( وقتی رو سر سر سواره )بخوابیم و..... وقتی بهش میگم بریم فلان چیز و با هم بیاریم خودش میگه بودو بودو وووووووو میدو به  سمتش همه کلمات با نمکش هم یادم نمیاد الان اما تا جایی که ذهنم یاری کنه مینویسم مهبلون(مهربون)-بشباق(بشقاب)کباق(کتاب)نیمنو(نیمرو)-آقاله(آقاهه)-حامونه(خانمه)_حورشید (خورش...
29 ارديبهشت 1392

لغت نامه 3

پانتومم.............تا وقتی پانتوممیم هست دیگه چه نیاز به حرف زدن اصلا زبان و بی جهت اختراع کردن انقدر خوب این روزا دخترکم پانتومیم بازی میکنه و منظورش و میرسونه که من هر لحظه پر از شعف و شادیم دلم میخواد حرف زدن یاد نگیره این جوری بهتره . مثلا تا در یخجال باز میشه با انگشت کف دستش و نشون میده میگه ددد بعد میگم چی بریزم دستت مامان .سس قرمز توی یخچال و نشون میده . کلا در یخچال که باز میشه یا سس قرمز میخواد یا زیتون سیاه که بدم دستش گاز بزنه و بخوره . دارم آشپزی میکنم میخوام تو غذا رب بزنم تا شیشه رب و میارم با انگشت میزنه کف دستش و میگه دددد بعد هم همون انگشت و میکنه دهنشو میگه آمی یعنی رب بده بخورم (دعوا نکنید یه بار که خیلی گریه میک...
25 بهمن 1391

لغت نامه 2

دخترکم هر روز تو گفتن کلمات پیشرفت میکنه اما اصلا میلی به تکرارشون نداره از این جهت خیلی از کلمات و زود از یاد میبره بقیه رو هم هر وقت که دوست داشته باشه میگه . چند روز پیش خونه مامانم بودیم خاله جان در حال تمیز کردن اتاق دخترک طبق عادت همیشگی پشتش راه میرفت و همه چیز و دوباره میکشید بیرون من هم نگاه میکردم و اینبار میخندیدم حسابی .بهش گفتم برو خاله رو صدا بزن و کتاب و بده بهش تا بزاره سر جاش .کتاب به دست رفته پیش خاله اش و صدا میکنه لیلا (البته با فتحه روی ل اول) من و خاله جون دلمون ضعف رفتو کلی بوسش کردیم اما دیگه هر کاری کردیم تکرار نکرد . تا میگیم آب بازی شروع میکنه به دبوم دبوم گفتن یعنی همون حموم که من اصلا تشخیص ندادم و مامانم این کلمه...
9 دی 1391
1