یکی یدونه.....چراغ خونه

قدم قدم تا آغوش من

دخترکم به تاریخ ٢٤ مهر ٩١  در یازده ماه و ١٢ روزگی راه افتاد . عسلم امیدم تمام دلخوشیم امروز قدم هایت ختم به آغوش من است . برایت آغوش همیشه باز موفقیت و خوشبختی را در انتهایی تمام قدمهایت آرزومندم .
26 مهر 1391

یازده ماهگی

با تاخیر علت تاخیرمان این بود که خیلی سرمون شلوغ شده آخه خاله دخترک داره عروس میشه . واییییییی.البته ما ماهگرد دخترک و درست سره وقت گرفتیم . انقدر این روزا تند دارن تمام میشن که باورم نمیشه . شاید عجله روزها بخاطر اینه که من داره بهم خیلی خوش میگذره . قند عسلم خیلی بانمک شده یه عشقی توی چشماشه وقتی در حال شیر خوردن به من نگاه میکه .اون لحظه دلم میخواد ثانیه ها تا ته دنیا بی حرکت بشن                                           ...
20 مهر 1391

سفر به شمال

بیست و چهارم شهریور دومین سفرمون و با حضور دخترک رفتیم شمال تنکابن .خیلی هم بهمون خوش گذشت. این اولین سفری بود که من و دخترک و آقای پدر ٣ تایی میرفتیم . آخه اون بار من و دخترک تنها رفته بودیم پابوس امام رضا . این بار هم مثل دفعه قبل دخترک تو راه خیلی خوب بود و اصلا سخت نگذشت کلا بچه خوش سفری خدا رو شکر . ٤ روز بودیم و بیست و سوم بعد از ظهر راه افتادیم به سمت تهران . حالا به روایت تصویر در ادامه مطلب   اولین تجربه دخترک از لمس چمن تله کابین رامسر- حیف که یه روز ابری رفته بودیم رامسر از چشمان بام رامسر دخترک خوشحال و خندان در کابین اولین کایتی که به افتخار دخترک پرواز دادیم-تا میگفتیم رنگین کمان کو ؟ نشو...
16 مهر 1391

استجابت دعایم را منتظرم

خدایا فلبم پاره پاره میشه هر وقت یه پشه دخترک و نیش میزنه .دیگه هر کاری که از دستمون بر میومد کردیم تا بحال ٧ مرتبه برای خاطر نیش زدگی اونم نیش پشه رفتیم دکتر هر بار یه عالمه آنتی بیوتیک و ضد حساسیت اما بی فاییده و بی اثر دلم داره از غصه میترکه . کی تابستون تموم میشه پشه هام برن خدا . جای نیش پشه روی دست کوچیک دخترک ١٢ ساعت بعد از نیش زدگی . دستش انقدر ورم کرده که انگشت کوچیکه اصلا تا نمیشد و نمیتونست چیزی رو با دستش بگیره . چای نیش پشه بعد از ١٢ ساعت که ازش خونابه میومد . دست دخترک  ٢٠ ساعت بعد از نیش پشه . جای نیش پشه ٢٤ ساعت بعد از نیش زدگی. خدایا به دل یه مادر که هی باید ماهی چند باراین وضعیت و ببینه رحم ...
17 شهريور 1391

ماهگرد دهم

در کمال ناباوری من این ماه هم تموم شد و ما همش درگیر دندونای جدید و شیطنتهایی بودیم که بعد از چهار دست و پا رفتن شروع شد . وروجک ما خیلی زود از پله بالا رفتن و یاد گرفت فقط دو روز بعد از اینکه چهاردست و پا راه افتاد .اما از پله پایین اومدن و بلد نیست هنوز خیلی بیهوا خودش و پرت میکنه به سمت پایین پله ها. نانای میکنه و بشکن میزنه خیلی هم این کارو بامزه انجام میده آدم دلش ضعف میره براش . تا منو تو خونه گم میکنه و نمیبینه ماما ماما کنان میره طرف دستشویی انگار پاتوق مامانش اونجاست ههههههه . همچنان به تمام اهل خونه زور میگه . وقتی میریم خونه مامانم نه غذا میخوره نه میخوابه نهایت یه کم ماست میخوره .اما خونه خودمون بهتر غذا میخوره . امشب...
13 شهريور 1391

مهمان های کوچک دهان دخترکم ....عجله ممنوع

من وقت نکردم که هر بار یه مروارید تازه مهمون دهان دخترک شد اینجا اعلام کنم برای همین 3 تا دندون آخر و با هم معرفی میکنم دندون چهارمی 9 ماه و 5 روزگی سر زد بیرون ..بیصدا و بی دردسر .دندون جلو. بالا . سمت راست . دندون پنجم 9 ماه و 19 روزگی جونه زد .... کم دردسر .دندون بالا .کنار دندون جلو .سمت چپ . دندون ششم 9 ماه و 28 روزگی جونه زد ...همراه تب و بی اشتهای و شکم روی .دندون پایین .کنار دندون جلو سمت چپ . مبارک باشه دخترم  
12 شهريور 1391

ذوق مادرانه

وقی مادر بچه ای باشی که هیچ خوردنی رو دوست نداره و  برای اینکه یه قاشق غذا یا بستنی بهش بدی باید کلی چرخ بزنی و داستان بگی . یهو دچار هیجان میشی و احتمالا از خوشحالی رو زمین بند نمیشی اگه ببینی یه خوراکی پیدا شده که فرزند دلبندت دوست داره و بخاطرش دهنش و داوطلبانه باز میکنه و هر وقت تموم میشه هی پشت هم میگه من من من . دخترک پفیلا خیلی دوست داره و من از ذوقم بار اول یه پاکت رو دادم خورد .(نه ماه و نیمگی) آخیـــــــــــــش آرزو به دل نموندیم و دیدیم که دخترک هم یه خوراکی رو دوست داشته باشه .
12 شهريور 1391

ماهگرد نهم

باور کردنش برای تو که مادری خیلی سخت تر از دیگران است . هر روز پیش خودت میگویی بچه داری کار سختی ست .. ولی خیلی شیرین. که اگر این شیرینی ها نبود این همه سختی را تاب نمی آوردی .بعد ماه ها پشت هم می آیند و در چشم بهم زدنی میروند و تو انگشت به دهان میمانی آخر هر ماه  که ای بابا چه زود تمام شد ... حالا یک سال و نیم است که  با من است 9 ماه نفس های دخترک بند بود به نفس های من ....9 ماه هم نفس های من بند به نفس های او . انگار این جا با هم بی حساب میشویم .ولی درست و با دقت که نگاه میکنم میبینم از همان رو اول این نفس من بود که به بودنش به تکان خوردنش به دیدنش به صدای گریه ش به خنده های بی صدای اولش به خنده های بلند این روزهایش بند بوده وه...
15 مرداد 1391

صدای پای دندون

٣١ تیر ماه سومین دندون دخترک جونه زد وقتی که 8 ماه و 19 روزه بود .دندون بالا سمت چپ. حالا بعد چند روز انگار تازه کشفش کرده و هی دندون پایینی رو میکشه رو دندون بالایی و صدا میده .منم که به این صدا حساسم همش تنم مور مور میشه ....ای خدااا  . خوب بعضی ها جنبه دندون ندارن دیگه دخترک به نیش پشه به شدت حساس هست.  شبا توی پشه بند میخوابه با کلی دنگ و فنگ و هر شب رختخوابشو از تو تخت بیرون میاریم و میتکونیم و تخت و چارو میکنیم که نکنه حشره ای اون تو باشه .باز هم با تمام این کارا دوشب پیش یه پشه نمیدونم از کجا رفت تو تختش و 3 جای شورتش و خورده و یک جا هم روی بازوش که این از همه اونا بد تر بود .کمتر از 12 ساعت بعد تمام این جاها چ...
5 مرداد 1391