لغت نامه 6
فکر کنم این آخرین سری از کلمات دوست داشتنی دخترک باشه که اینجا مینویسم .
سرعت یادگیری اون از سرعت نوشته های من خیلی بیشتره .الان دیگه مهارت حرف زدنش خیلی زیاد شده و اسم چیزای رو بلده که اصلا نمیدونم کی یاد گرفته .
مثلا جمعه رفتیم پارک داریم از قسمت دستگاههای بدن سازی رد میشیم میگه میخوام برم رو این دستگاه
استحارت=استراحت
انجاب=انجام(هر وقت میبینه من جلو آیینه هستم میگه مامان داری انجاب میدی البته پای کامپیوتر نشستن هم یعنی انجاب دادن )
پلاکسیس=پلاستیک
شالوت=شاتوت
فوف=فوت(که این روزا کلا کارش شمع فوف کردن و تولد تولد خوندن، سر گرمیه دیگه ای نداره )
اگه ازش بپرسی اسم دوست باب اسفنجی چیه میگه بقلاپوس=اختاپوس .ولی اگه بهش بگی بگو اختاپوس درست تلفظ میکنه
وآخرین کلمه که دیگه جزو عجیب ترین کلماتشه .مشابی=قصابی که از تو قصه خاله سوسکه یاد گرفته همش هم داره میگه بریم با چاقو مشابی بکشیمش حالا مقتول محترم میتونه عروسک، ماشین، هانیه (نوه عمه من ) یا پیشی سر کوچه باشه .
مهارتش تو استفاده از کلمات شاید، کلا ، اما،خدا نکرده خیلی خوب و باورنکردنیه
جاهای که به کار برده یادم مونده :
به خاله جون کلا بیسکوییت ندیم ( وقتی میگم برو به همه تعارف کن )
شاید امروز بابا زعفرانی (دنت زعفرونی ) بخره بیاد.
اما درست نشد،اما نرفت،اماناراحت شد.....
داره تو ماشین با خاله جونش در مورد یه چیزی که یادم نیست صحبت میکنه خاله جون میگه اونوقت ممکنه شیشه ماشین بشکنه ....دخترک میگه خدا نکرده شیشه ماشین میشکنه و حرف خالشو این مدلی تایید میکنه .
من و دخترک روزها با هم زیاد حرف میزنیم من داستان میگم و اون نظر میده ،تایید میکنه یا اونجا رو کهخ دوست نداره به میل ودش عوض میکنه .
یه کار جالب دیگه ای که میکنه و من همش خنده ام میگیره اینه که همش از باباش شکایت میکنه قیافه اش هم یه مدل بامزه ای میشه .مثلا مدام میاد میگه مامــــــــان بابا لپمو کشید .مامـــــــــان بابا دستمو گرفت .مامــــــــان بابا میگه نکن .مامـــــــــان بابا دعوام کرد . خوب چیکار کنم من خنده ام میگیره .اونم پشت من میخنده .حالا بچه در آینه عادت نکنه به این اخلاق زشت .