یکی یدونه.....چراغ خونه

آشپزخونه ی کودک من 4

اسفناج یه منبع غنی آهن هست . اونو باید تازه مصرف کنیم از فریز کردنش بپرهیزیم .پس همیشه مقدار کم خریداری کنیم برگ های شسته شدش توی ظرف در بسته یا کیسه در بسته تا یکهفته تازه میمونه  و میتونیم هر شب توی سالادمون بریزیم و برای چاشنی سالاد هم از آب پرتقال یا نارنگی استفاده کنیم .اما بچه های کوچیکمون  زیاد  از سالادی که با برگ اسفناج و کاهو پر شده باشه استقبال نمیکنن برای همین من تو این فصل بیشتر سوپ اسفناج درست میکنم . برای سوپ بهترع از این مواد استفاده کنیم . اسفناج  ا لیوان نپخته پیاز 1عدد خیلی ریز خورد بشه بهتره برنج خام 2 قاشق غدا خوری جو پرک 3 قاشق غذا خوری گوجه فرنگی 1-2 عدد گوشت چرخ کرده رشته فرنگی  ...
7 دی 1392

دندان 17-18-19

خیلی اتفاقی 15 آذر طی یک پروژه قلقلک بازی این دندونها توسط خاله جونی کشف شد . و تازه من بعد این کشف بزرگ بود که فهمیدم 4 شب تب بالای 39 درجه و سرفه  برای چی بود . بیچاره اون دکتر که گلوی دخترک و دید و گفت چیزی نیست و ما کلی گفتیم چقدر بیسواد این بچه داره سرفه میکنه و خودش میگه گلوم درد میکنه . مبارکت باشه دخترم . خلاصه که فقط دندون 20 مونده .امیدوارم این دندون بی دردسر در بیاد. در راستای 19 دندونه شدن مرقبت از دندونا برامون جدی تر شد .داریم شیر شب و به کل حذف میکنیم و مسواک  خیلی مرتب  میزنیم.       ...
20 آذر 1392

بریم بازی 4

خیلی وقته از بازی هامون ننوشتم .سعی میکنم از این به بعد منظم تر بنویسم .صد البته که باعث انگیزه برای ما هم میشه لطفا برید ادامه مطلب بازی با توپ پینگ پنگ خونه مامان جون که میریم چون اسباب بازی اونجا زیاد نیست دخترک زود حوصله اش سر میره ( البته اگه وسایل خاله بازی باشه مادر بزرگ و نوه به کل میرن تو فاز بازی )به خاطر همین بازی اختراع میکنیم . اما این بازی خوبیه چون توپهای پینگ ینگ شیطون هستن و سریع .بچه یاد میگیره که با چشم سریع دنبالشون کنه . رنگ بازی با کوش پاک کن و رنگ خوراگی وشابلون   قرص جوشان   و این هم هیجان دخترک از شنیدن صداهای ریز آخر جوشان بازی با نی و س...
8 آذر 1392

39 درجه

عشقم تب داره .از اون تب های سمج . که با هیچ دارویی پایین نمی آید. از صبح پاشویه و شستن دست و صورت و حوله خیس . از صبح شربت استامینوفن و شیاف .از صبح التماس من برای خوردن و شنیدن این جمله که هیچی بهم نده نمیخورم . حتی شیر هم نمیخوره . ازصبح بغل و بغل و بغل . ٢ شبه که نخوابیدم ٢ شبه که تبش بین ٣٨ تا ٣٩ بالا و پایین میره . دخترک ...عشق مامان، زودتر خوب شو .هیچ چیز سخت تر از این نیست که ٢ روزه برام حرف نزدی . "خدایا همه ی بچه های مریض و شفا بده " پ.ن: شب اول یه کم داغ بود اوردمش تو تخت پیش خودم که هواسم بهش باشه یه باره نصفه شب دیدم داره شعر بره ی مو فرفری رو میخونه تا آخرش گوش دادم خیلی کیف داشت. اومدم بغلش کنم و بوسش کنم دیدم مثل ک...
5 آذر 1392

سکانس 2

رفتیم مهمونی  بچه صاحب خونه یه ماشین کوچیک داره  از اینا که روش میشینن و با پا هول میدن تا بره . دخترک خیلی بهش علاقه پیدا کرده بود .بین مهمونا یه دختر دیگه هم بود که ٢ ماه از دخترک کوچیک تر بود اما کاملا از پس خودش بر میومد و معلوم بود که بین بچه های بزرگ تر از خودش بزرگ شده .خلاصه که بین این دوتا سر این مکاشین کشمکش بود .بعد مدتی تلاش موفق شد که بشینه روی ماشین  رو به دوستش میگه بلو پیش مامانت بشین وگلنه از دستت نالاحت میشم هاااااا دایی جونش از راه رسیده و دخترک و با همون لباس بیرون بغل کرده یه کم که نشسته تو بغل دایی میگه برو این لباست و در بیار .لباس راحتی ببوش. سرد نمیشی. ببین در بسته است.سرد نمیشی .(...
1 آذر 1392

تولد رنگین کمونی

بلاخره عکسهای تولد رسید دستم ١٠ آبان یه جشن تولد گرفتیم و همه فامیل های مامان و دعوت کردیم و فامیلهای آقای پدر هم بدلیل اینکه پارسال همشون و دعوت کردیم و فقط ١ نفر از ٢٠ نفر اومد امسال دعوت نشدن خیلی بهمون خوشگذشت .دخترک هم مفهوم تولد و کاملا درک میکرد اما اصلا خوش اخلاق نبود .برعکس پارسال که اصلا بعد از ظهر نخوابید ١ساعت و خوابید اما چون خوابش نصفه مونده بود و کم بود بد اخلاق شده بود .انقدر بداخلاق بود که مجبور شدم ١٠ دقیقه قبل از اومدن مهمونا ببرمش حمام تا یه کم اخلاقش بیاد سر جاش . اما تو شلوغ پولوغی بازی با بچه ها خیلی بهش خوشگذشت .البته چون بچه ها همه همسن و نهایتا چند ماه بزرگتر بودن نشد یه عکس دست جمعی ازشون بندازیم و کنترلشون...
25 آبان 1392