یکی یدونه.....چراغ خونه

بریم بازی 4

1392/9/8 23:09
نویسنده : مامان باران
2,457 بازدید
اشتراک گذاری

خیلی وقته از بازی هامون ننوشتم .سعی میکنم از این به بعد منظم تر بنویسم .صد البته که باعث انگیزه برای ما هم میشه

لطفا برید ادامه مطلب

بازی با توپ پینگ پنگ

خونه مامان جون که میریم چون اسباب بازی اونجا زیاد نیست دخترک زود حوصله اش سر میره ( البته اگه وسایل خاله بازی باشه مادر بزرگ و نوه به کل میرن تو فاز بازی )به خاطر همین بازی اختراع میکنیم .

اما این بازی خوبیه چون توپهای پینگ ینگ شیطون هستن و سریع .بچه یاد میگیره که با چشم سریع دنبالشون کنه .

رنگ بازی با کوش پاک کن و رنگ خوراگی وشابلون

 

قرص جوشان

 

و این هم هیجان دخترک از شنیدن صداهای ریز آخر جوشان

بازی با نی و سیخ چوبی برا تقویت مهارت چشم و دست

 

 

دخترک بیشتر از یدونه نی تو هر ستون و قبول نداشت برای همین دونه دونه در میاورد و یکی دیگه می انداخت توی ستون

 

از اینجا به بعد بازی ها مال بعد از ٢ سالگیه

 

دخترک از گربه اش خیلی خوشش اومده بود و کلی براش میو میو کرد بعد هم کلی تا شب باهاش بازی کرد آخر هم گربه بغل خوابید مژه

اینو یه روز که هوا سرد بود درست کردیم البته برف نمی اومد ولی ما دونه برف درست کردیم .دخترک تا رنگ آبی رو دید توی ظرف با ذوق و فریاد گفت من عشق اینم ( یعنی من عاشق رنگ آبیم نیشخند)

فکر کنم کاملا مشخصه که چیکار کردیم ....چسب زدیم روی مقوا به شکل دونه برف البته بلورش بعد دخترک رنگ کرد و در آخر با عجله چسب ها رو کند وقتی که رنگ ها خشک شده بود .اینم آخر کار که چون عجله داشت زیاد تمیز در نیومد .(اگه روی بوم نقاشی کوچیک، این کارو انجام بدید میتونید به عنوان یه تزئین زمستونی خونه، ازش استفاده کنید مخصوصا اگه ٢ تا باشه) .

اینم مال روزیه که یه کوچولو برف اومد اما چون مدت کوتاهی نشست روی زمین و مقدارش خیلی کم بود نمیشد آدم برفی درست کرد .برای همین ما تو خونه با پنبه درست کردیم .

برای آدم برفی دست کشیدم .گفتم برو به بابا نشونش بده .میگه نه پا نداره یه پاستل برداشت و خودش براش پا کشید (خوب بچه تاحالا آدم برفی واقعی ندیده ).بعد هم زدیم به تابلو کاردستی ها .

اون شب که تب داشت برای اینکه یه کم سرگرم بشه با هم یه قلک درست کردیم .البته فکرش و نقشه برای پولای جمع شده توش خیلی وقت بود که توی سرم بود .اما اون شب خیلی خوابش میاومد و تا داروش ١ ساعت مونده بود و میخواستم اون یکساعت و بیدار نگه ش دارم .اینم قلکمون

البته اون شب دخترک واقعا حوصله نداشت و خوابش میاومد و تب حسابی داشت برای همین پروژه سرهم بندی شد که فقط نصفه نمونه .

فرداش تو یه حال بهتر تمومش کردیم .

اما همچنان دخترک مریضه عطسه و سرفه خیلییییییییییی ناجور و آبریزش بینی و اینکه هیچی نمیخوره و حتی نمیتونم آب میوه و شلغم که براش خوبه بهش بدم .

با اون اسهال کذایی که ١٥ روز طول کشید الان یکماه که دائم مریضه و تب داره .

اگر زودتر خوب بشه بازی های زیادی تو راه داریم  .

 

 

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (9)

hodeys
11 آذر 92 0:22
وااااای خوش به حالت که اینقدر مامانت هنرمند و خلاقه قربونت برم ، معلومه که بهتری طلا، ایشالاه زود خوبه خوب میشی، بازم بلبل زبونی می کنی اون پیشیت هم خیییلی ملوسه بله خدا رو شکر بهتر شده وشیطونی رو شروع کرده
پانی(مامانه بهداد)
11 آذر 92 0:35
سلام ممنون برای این همه سلیقه و همت و برای این همه مادرانگی های بی چشمداشت که نصیبه ما مادرها میکنین. کاردستی هاتون خیلی خوب بود مخصوصا گربهه.دلم میخواد بدونم که باران جون خودش هم قیچی میکنه و به نظرتون باید حتما برای درست کردن کاردستی بچه ها بتونن خودشون قیچی کنن؟ انشالله که گل دختر نازتون خیلی زود خوب بشه . بیشتر این بیماری ها برای آلودگی هواست .امیدوارم خیلی زود صورت شاد و سلامتش رو ببینم. دخترک هنوز اجازه دست زدن به قیچی رو نداره .چون مامان تنبلش هنوز یه قیچی مخصوص بچه ها نخریده براش . فعلا فقط چسب میزنه اونم تازه باید کمی کمکش کنم ولی داره بهتر میشه . اصلا لازم نیست که همه کارای کاردستی رو بچه ها انجام بدن فقط باید همکاری داشته باشن و اگه خرابکاری شد و اونو تا جایی که میشه اصلاح نکنیم وگرنه از ترس اینکه خراب شه دیگه دست نمیزنن.
یلدا مامان کیان
11 آذر 92 0:39
وای چه مامان با حوصله ای قدرشو بدون خخخخخ کدوم بچه قدره مامانش و دونسته تا حالا ؟
نیر
11 آذر 92 1:51
عزیزم ایشالله هیچ وقت مریض نشی افرین مامانی با حوصله خلاق هنرمند با استعداد و خودکفا نیر جونم با استعداد و با حوصله خودتی که هر روز غذایی تازه درست میکنی و تو 6 دقیقه ماکارانی میپزی ..بوس برای آرین
رومینا
12 آذر 92 18:52
خوشحالم که یک وبلاگ بالاتر از وبلاگای معمولی پیدا کردم برای من که نکات خوبی داره خوشحال میشم به من سر بزنید. بازم مطلب در اینجا خواهم نوشت دوست دارم چند پله بالاتر از مادری خلاقیت هم داشته باشم مثل شما ممنون میشم اگه رمز رو برایم ایمیل کنید خوش اومدی عزیزم .اینجا فقط عکسای آتلیه رمز داره بقیه پست ها رمز نداره اونم چشم برات تو وبت میزارم
جیران بخشنده
13 آذر 92 10:50
سلام من جیران هستم 14 سالمه و مدتی که با وب دختر نازتون آشنا شدم عزیزم خوش اومدی
مامی مائده
14 آذر 92 0:21
خیلی حال کردم افرین باران جون و افرین به پرنیان که اینقدر قشنگ همکاری میکنه باهات من و پرنیا اخرش دعوامون میشه چون اون میخواد همه کارارو خودش بکنه و من شاهد کثیف کاری و خرابکاریاش باشم
مریم هانا
19 آذر 92 15:46
افرین باران.. مادر نمونه ای هستی به خدا... من و هاتا هن عین مائده و پرنیا خخخخخ عوضش من به شما دو تا افتخار کردم واقعا از ته دلم به پرنیان هم حسودیم شد با این مامان مهربون و باحوصله و خلاق و البته هنرمند
مریم
19 آذر 92 16:45
وااااااااااااااااااای خیلی جالب بود باران عزیز بسی مشعوف شدیم ممنون بابت این همه ایده