ماهگرد هشتم

بلاخره وقت شد که بیام و هشتمین ماه حضور گرم یه فرشته کوچولو رو تو خونمون تبریک بگم

...عزیزه دلم دختره قشنگم این هشت ماه نفسم و به نفست گره زدم برات یه دنیا خنده و خوشی خوشبختی آرزو دارم خدا همیشه پشت و پناهت باشه ...

فرشته کوچیک خونمون از ٦ ماه و یک هفته ای کامل و بدون کمک میشینه . روی سینه که میزاریمش دوره خودش چرخ میزنه اما اصلا نمیتونه جلو بره اما حالت چهار دست و پا که میزاریمش خیلی ذوق میکنه و هی خودش و روی دست و پاش تاب میده باز هم جلو نمیره اگه به جایی هم تکیه بده قشنگ میایسته ...فکر کنم یهو بلند شه و راه بره و ما رو هیجان زده کنه هههه

خیلی کارا رو خوب یاد گرفته تا صدای آهنگ میشنوه دست دستی میکنه برای دد خیلی ذوق داره ولی تا میریم تو ماشین خوابش میبره علی رو خیلی قشنگ میگه البته حرف ل رو اصلا نمیتونه بگه مثل کسره تلفظ میکنه هر چی هم میخواد با قلدری تمام میگیره و به ما قشنگ حرفشو میفهمونه تلویزیون و کامپیوتر خیلی دوست داره تنها زمانی که مامانش و نمیخواد وقتیه که داره بیبی انیشتین میبینه تخم مرغ دوست نداره حتی املت هم درست کردم نمیخوره به غذای سفره علاقه بیشتری داره غذای خودش بستنی و ماست هم خیلی دوست داره

این روزا کلی بهمون خوش میگذره چون پوست دختری حساسه و تو گرما زود جوش میزنه هر روز میریم آب بازی دیگه انقدر دوست داره که هیچکس بدون دخترک جرات نداره بره حمام

دختری تو جشن کوچیک ٨ ماهگیش با پودینگ دست پخت مامانش

دخترک و کیک جشن نیمه شعبان

دخترک و فیگور جدیدش