یکی یدونه.....چراغ خونه

داره بزرگ میشه

این روزای آخره قبل از یکسالگی چقدر دلگیره . آخه داری بزرگ میشی و این کاملا تو رفتارت معلومه .دیگه مستقل برای خودت راه میری و وقتی میافتی خودت بلند میشی و این وسط عی میگی که یعنی همون یا علی . خیلی برام شیرینه اما چه کنم که دلم میگیره آخه دوست دارم تا ابد اندازه آغوش من باشی هی تند تند به بهانه شیر و لالا بغلت کنم . این روزا من همش تو حال هوای روزای اولی هستم که دنیا اومدی . خیلی کوچیک بودی انقدر که بدون دشکچه زیرت من جرات بغل کردنت و نداشتم . حالا وقتی تو اتاق برای خودت قدم میزنه من تو دلم قند آب میشه و هزار بار تو قربون صدقه ات میرم . قدر روزهامو میدونم تو هم بدون .  
8 آبان 1391

قدم قدم تا آغوش من

دخترکم به تاریخ ٢٤ مهر ٩١  در یازده ماه و ١٢ روزگی راه افتاد . عسلم امیدم تمام دلخوشیم امروز قدم هایت ختم به آغوش من است . برایت آغوش همیشه باز موفقیت و خوشبختی را در انتهایی تمام قدمهایت آرزومندم .
26 مهر 1391

یازده ماهگی

با تاخیر علت تاخیرمان این بود که خیلی سرمون شلوغ شده آخه خاله دخترک داره عروس میشه . واییییییی.البته ما ماهگرد دخترک و درست سره وقت گرفتیم . انقدر این روزا تند دارن تمام میشن که باورم نمیشه . شاید عجله روزها بخاطر اینه که من داره بهم خیلی خوش میگذره . قند عسلم خیلی بانمک شده یه عشقی توی چشماشه وقتی در حال شیر خوردن به من نگاه میکه .اون لحظه دلم میخواد ثانیه ها تا ته دنیا بی حرکت بشن                                           ...
20 مهر 1391

سفر به شمال

بیست و چهارم شهریور دومین سفرمون و با حضور دخترک رفتیم شمال تنکابن .خیلی هم بهمون خوش گذشت. این اولین سفری بود که من و دخترک و آقای پدر ٣ تایی میرفتیم . آخه اون بار من و دخترک تنها رفته بودیم پابوس امام رضا . این بار هم مثل دفعه قبل دخترک تو راه خیلی خوب بود و اصلا سخت نگذشت کلا بچه خوش سفری خدا رو شکر . ٤ روز بودیم و بیست و سوم بعد از ظهر راه افتادیم به سمت تهران . حالا به روایت تصویر در ادامه مطلب   اولین تجربه دخترک از لمس چمن تله کابین رامسر- حیف که یه روز ابری رفته بودیم رامسر از چشمان بام رامسر دخترک خوشحال و خندان در کابین اولین کایتی که به افتخار دخترک پرواز دادیم-تا میگفتیم رنگین کمان کو ؟ نشو...
16 مهر 1391

استجابت دعایم را منتظرم

خدایا فلبم پاره پاره میشه هر وقت یه پشه دخترک و نیش میزنه .دیگه هر کاری که از دستمون بر میومد کردیم تا بحال ٧ مرتبه برای خاطر نیش زدگی اونم نیش پشه رفتیم دکتر هر بار یه عالمه آنتی بیوتیک و ضد حساسیت اما بی فاییده و بی اثر دلم داره از غصه میترکه . کی تابستون تموم میشه پشه هام برن خدا . جای نیش پشه روی دست کوچیک دخترک ١٢ ساعت بعد از نیش زدگی . دستش انقدر ورم کرده که انگشت کوچیکه اصلا تا نمیشد و نمیتونست چیزی رو با دستش بگیره . چای نیش پشه بعد از ١٢ ساعت که ازش خونابه میومد . دست دخترک  ٢٠ ساعت بعد از نیش پشه . جای نیش پشه ٢٤ ساعت بعد از نیش زدگی. خدایا به دل یه مادر که هی باید ماهی چند باراین وضعیت و ببینه رحم ...
17 شهريور 1391

ماهگرد دهم

در کمال ناباوری من این ماه هم تموم شد و ما همش درگیر دندونای جدید و شیطنتهایی بودیم که بعد از چهار دست و پا رفتن شروع شد . وروجک ما خیلی زود از پله بالا رفتن و یاد گرفت فقط دو روز بعد از اینکه چهاردست و پا راه افتاد .اما از پله پایین اومدن و بلد نیست هنوز خیلی بیهوا خودش و پرت میکنه به سمت پایین پله ها. نانای میکنه و بشکن میزنه خیلی هم این کارو بامزه انجام میده آدم دلش ضعف میره براش . تا منو تو خونه گم میکنه و نمیبینه ماما ماما کنان میره طرف دستشویی انگار پاتوق مامانش اونجاست ههههههه . همچنان به تمام اهل خونه زور میگه . وقتی میریم خونه مامانم نه غذا میخوره نه میخوابه نهایت یه کم ماست میخوره .اما خونه خودمون بهتر غذا میخوره . امشب...
13 شهريور 1391