یکی یدونه.....چراغ خونه

اولین مکالمه تلفنی جدی پدر- دخترانه

1391/10/24 13:30
نویسنده : مامان باران
307 بازدید
اشتراک گذاری

غروب بود نزدیک آمدن پدر . ما هم تمام بازی های رو که به ذهنمان میرسید انجام داده بودیم اما هنوز دخترک دنبال بازی هیجان انگیز تری بود . حوصله اش سر رفته بود و دورو برمان میپیچید.همینجور که خسته نشسته بودیم روی مبل تلفن به دست آمد و زد به پایم .

گفتم حوصله ات سر رفته میخوای تلفن کنی به کی ؟

دخترک:خندید و ذوق کرد (یعنی تلفن بزنیم)

_زنگ بزنم مامان جون حرف بزنی باهاش؟

دخترک:نه (از همه چیز بیشتر این روزها نه میشنوییم)

_زنگ بزنم بابا؟

دخترک:میخندد و ذوق میکند (یعنی تایید حرف ما)

شماره پدر را گرفتم و گذاشتم روی آیفون و گوشی را دادم دستش آقای پدر که گوشی را برداشت گفتم دخترک حوصله اش سر رفته و میخواهد با شما حرف بزند .

پدر :سلاممممم خوبی عسلم ؟

دخترک: ادو (الو)

پدر: بابایی بازی کردی ؟ من زود میام پیشت

دخترک : ادو

پدر :بابای برات بستنی بخرم

دخترک :نه

پدر: پفیلا بخرم

دخترک:نه

پدر: اسمارتیز بخرم

دخترک: میخندد و ذوق میکند

پدر کلی قربان صدقه دخترکش میرود من هم گوشی راقطع میکنم و کلی میچلانمش .

چه کیفی داشت این که دیدم از پشت تلفن هم میتواند خود را برساند به آنچه میخواهد

انگار دارد نرم نرمک بی آنکه من بفهمم بزرگ میشود........ بزرگ شدنی !

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

یاسمن مامان رادین
25 دی 91 0:02
من قربوون اوون فهمت بشم که باذوق کردنت خواسته ات رو میفهمونی عزیز دلم.
الناز مامان بنیا
25 دی 91 15:08
عالی بودددددددد
سیا کیا
4 بهمن 91 13:46
سلام گلممممممممممممممممممممممممم خوبی؟؟؟دلم واست تنگ شدهههههه ای جونمممممممممممممممممممممم با این دخملی بلااااااااااااااا حال کردممممممممم با اون مکالمه قشنگششششششششششش واسم محکمممممممم ببوسشششششششششش بابا عکس بزار از دخترمون ببینیم دلمون حال بیاددددددددددد
آی تک (مامان نیایش)
5 بهمن 91 13:30
افرین به این دختر باهوش خودم قربونت برم که از پشت تلفن هم منظورتومیرسونی
صفورا مامان آوا
12 بهمن 91 11:23
وااااااااااااای عااااااااااالی بود مکالمه
ازاده مامانه هانا
21 بهمن 91 10:02
ای جوووووووووووووونم باران میخوام بخورمشششششششششششششششا