یکی یدونه.....چراغ خونه

ماجراهای من و فرنی

1391/2/3 16:04
نویسنده : مامان باران
222 بازدید
اشتراک گذاری

دخترک:

اول از همه بگم که ما از پایان ٤ ماهگی غذای کمکی رو شروع کردیم اما هنوز هم با وجود گذشت ١.٥ ماه عادت نکردیم به خوردن این جور هله هوله ها و حالا قدر شیرمون و بیشتر میدونیم ......آخه غذاهای بیمزه چیه میدین ما

بعد هم باید بگم که ما غذای آبکی دوست نداریم ها سیب زمینی هم توش نباشه دوست نداریم سیب هم فقط سیب زرد میخوریم

خوب حالا آماده میشیم برای این که به لباسها و پیشبندمون غذا بدیم

اولین قاشق و خودم میخوری اما دومی دیگه برای پیشبندم

مامانم برای موفقیت بیشتر در امر خوراندن غذا به ما یه روش دیگه رو در پیش میگیره ....غذا خوردن به صورت درازکشیده

اما در نتیجه کار فرق چندانی حاصل نمیشه زبان

بابا پیشبندم سیر شد بسه دیگه

مامان دخترک :ابلههیپنوتیزمکلافه

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (10)

یاسمن مامان رادین
4 اردیبهشت 91 1:25
قربوووووونت برم من که به پیشبندت بیشتر فکر میکنی. نوش حوووووونت
سارا مامان ونداد
4 اردیبهشت 91 1:29
الاهی خاله به فدات حتما مامان کم شکر ریخته ..خودم برات درست میکنم خاله جون یه فرنی خوشمزه
آی تک
4 اردیبهشت 91 9:35
نوش جون خودتو پیشبندت عسلکم خوب بخور الهی گوشت بشه به تنت بخصوص حالا که دندون درمیاری بیشتر بخور جون داشته باشی دردش رو تحمل کنی خاله فدات
نهیر
5 اردیبهشت 91 12:03
وااااااااااااااااااااااااااای خیلی با مزه ای خاله عین جوجه ها میمونی جوجه من
زهرا مامان مه سما
5 اردیبهشت 91 12:49
نوش جونت خاله جون
مامی مائده
6 اردیبهشت 91 22:41
ارزو(مامان بنیا
9 اردیبهشت 91 14:18
عزیرم
مامان محمد صادق(زهرا)
14 خرداد 91 15:48
ای جونمممم نوش جونت! بخور....بخور.. گوشت شه به تنت!!!!!(اگه بخوری البته!!) خیلی ماهی! ماششاللا! پیش مام بیا مامانی! اگه پسندیدی بگو همدیگه رو بلینکیم!!!
ازاده مامانه هانا
16 خرداد 91 16:29
دور اون چشمات بگردم که انقد ناز نگا میکنی
مروارید مامان آوا
20 خرداد 91 8:11
ای بابا مام همین بساط رو داریم با این تفاوت که دخترک ما می خواد علاوه بر پیشبند لباسو صندلی غذا و هرچی دور و اطرافشه هم سیر کنه!!!!