یکی یدونه.....چراغ خونه

شروع ماه هشت

به سلامتــــــــــــــــی وارد ماه هشت شدیم   اون اولین بار که نی نی خودش و به هم نشون داد و گفت سلام مامانی  درست همون روز که بی بی چک مثبت شد همش فکر میکردم یعنی منم به هفته 8-9 میرسم که صدای قلب مهربونش و بشنوم ؟ هفته 16 و 17 هم اومد و من فهمیدم مهمونه قلبم یه دختره ناز نازیه اون موقع آرزوم بود که هفته 30 برسه. امروز هم داریم هفته 31 رو با هم پر میکنیم  و این هفتمین باریه که اومدن بیست و دومین  روز ماه رو شکر میکنیم و امید واریم  دو بار دیگه هم این روزه خوب و با هم ببینیم و شکر کنیم تا دختری سالم و بی مشکل بعد 9 ماه طی راهی طولانی بیاد بغلمون .   الان همه چیز خوبه من 11 کیلو وزن اضافه کردم که چو...
22 شهريور 1390

تند بادی که روزهایم را میبرد

وارد هفته 27 شدیم و ماه 7 شروع شد . میان حس گنگ خوشحالی و اضطراب غوطه ورم . خوشحالیم بابت نزدیک شدنم به بزرگترین هدیه ی خداست برای در آغوش کشیدن فرشته ای .ناراحتیم برای از دست دادن حس قشنگ این روزها . این روزهای من پر است از درد های مختلف و عجیب و غریب . و پر از دلتنگی برای مسائل روزمره ام . دیگر نمیتوانم مثل سابق راه بروم شب ها توی تخت هم دائم نفسم تنگ میشود  انگار دارم کوه جابجا میکنم .گاهی خنده ام میگیرد . گاهی بغض گلویم را فشار میدهد دوست دارم مثل قبل بدوم راه بروم غذا بپزم و خانه ای  مرتب داشته باشم اما از پس هیچکدام بر نمی آیم .دائم به خودم وعده وعید میدهم که دارد تمام میشود و آنگاه است که یکی درونم فریاد میزند که نه...
22 مرداد 1390

پایان ماه پنجم

یعنی ما داریم به دیدن دخترمون نزدیک میشیم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ هنوز هم باورم نمیشه که امروز وارد ماه ششم شدیم . نمیدونم چرا با این عدد ٦ حس غریبی بهم دست میده .احساس میکنم نشونه بزرگیه . پایان پنج ماهگی دختری مصادف شده با دومین سالگرد ازدواج من و همسری البته به تاریخ قمری یعنی روز تولد حضرت علی اکبر . (هییی چه روزی بود چه گرمایی خوبی داشت و چقدر بهمون خوش گذشت درست وسط تابستون) من و دختری هم امروز یه شارلوت بستنی درستیدیم که بابایی رو سورپرایز کنیم (خیلی زحمت کشیدیم با بستنی آماده و بیسکویت آماده ههههههههه ) . عکس این شاهکاره آشپزیمون هم شب میزاریم اینجا
22 تير 1390