یکی یدونه.....چراغ خونه

شما-پاییزانه

1392/8/1 10:11
نویسنده : مامان باران
1,442 بازدید
اشتراک گذاری

هفته آخر مهر دریا ...اونم با هوای آفتابی ... خیلی چسبید جاتون خالی.

پارسال آخر شهریور رفتیم شمال دخترک با وحشت پا روی ماسه ها میذاشت و با اینکه عاشق آب بازی بود توی آب هم که پاشو گذاشتیم خیلی ترسیده بود . همه جا رو با تعجب نگاه میکرد انقدر که بچه ام توی تهران دود و سیمان دیده بود براش دیدن اونهمه زیبایی و سبزی تعجب داشت .اون موقع که رفتیم شمال ١٠ ماهش بود .٢٠ ماهه که بود یه شب رفتیم طلائیه مهمون یکی از دوستامون بودیم تا اونجا رو دیده میگه اینجا شماله ... خدایی خودمون مونده بودیم که یعنی این همه وقت خاطره شمال توی ذهنش اینهمه پر رنگ مونده .

اما امسال .....انگار خدا ساحل و آفریده برای بازی یه کودک ٢ ساله .انقدر شاد بود و انقدر سرگرم بازی که هر روز بیش از ٧-٨ ساعت و کنار ساحل بودیم . خدا رحم کرد هوا خوب بود نه گرما زده شدیم نه سرما خوردیم .

انقدر بازی تو ساحل و دوست داشت که هر بار میرفتیم طرف رستوران میگفت لستونان نریم من گریه میکنم .میگم خوب کجا بریم گریه نکنی . میگه بریم ساحل تا گریه نکنم عینکمتفکر

شهریور ٩١

مهر ٩٢

سفر به روایت تصویر تو ادامه مطلب

بدو ورود و دیدار با غاز ها برای تجدید خاطرات پارسال که همش کنار دریاچه و غاز ها بودیم

دخترک تو تخت و پارکش .چون به پشه حساسیت داره این تخت و پارک تو همه سفرا باهامون میاد.

عاشق چراقای ورودی رستوران شده بود

چه هوای خوبی بود برای بدو بدو

استخر بادی رو که با خودمون برده بودیم در اولین روز آفتابی راه انداختیم از ترس اینکه هوا بارونی بشه و ما از آب بازی جا بمونیم .اما خوب اون روز سرد بود و باد میومد برای همین با لباس آب بازی کردن بچه ها و مدتش هم خیلی کوتاه بود .روزای دیگه هم با اینکه هوا گرم تر بود اما اصلا وفت نشد دوباره آب بازی راه بندازیم.

تولد مامان دخترک شب لب ساحل .خیلی خوش گذشت اما ازش عکس ندارم همش فیلمه .شب قبلش هم تولد یکی دیگه از همسفرامون بود خلاصه تولد بازی باب میل دخترک هی به راه بود . از قنادی لیلی هم کیک گرفتیم انفدر خوشمزه بود که فکر نکنم تهران یه همچین کیکی پیدا شه اصلا .یه قنادی بزرگ بود که آدم مثل راهپیمایی توش وارد و خارج میشد تعجب.

دخترک شمع به دست .یه کوچولو هم از کیک نخورد

جوجه این دوتا مشت پر از شن و داره میره خالی کنه روی سر آقای پدر اونم به روش پرتابی

شب آخر تو پارک

تفاوت دمای شب و روز هم که فکر کنم کامل تو عکسا مشخصه .

به ما خیلی خوش گذشت انقدر که هوا خوب بود اما تا اومدیم تهران و با اون حجم هوای آلوده روبرو شدیم دلمون برای خودمون سوخت .

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (12)

ميترا - آرتين
1 آبان 92 10:19
چه عكساي نازيييي عزييييييييزم چه حالي ميكنه ووروووووووجك كنار دريا هميييييييشه به سفر باران جون راستي تولدتم مبااااااااااااارك
الناز مامان پارسا
1 آبان 92 10:34
مثل همیشه ماه و دوست داشتنی وروجک با این زبونش
زهرا مامان مه سما
1 آبان 92 10:35
همیشه به سفر عزیزمممممممممممممم
شيما مامان رهام
1 آبان 92 10:43
قربون اين دخترك ناز با شيرين زبونياش برم من
الهام مامان کیارش
1 آبان 92 10:58
چه خوب که هوا خوب بوده و خوش گذشته . عکسا خیلی خوشگل بودن
حنانه
1 آبان 92 23:42
چه ناز دختری با دریا حال میکنه انشالله همیشه گردش ودریا ووسفر باشی عزیزمممممممم
نیر
2 آبان 92 16:55
همیشه به سفر عزیز دلم مامانششششششششش ماشالله دخترت خیلی بزرگ شده بزرگتر از سنش نشون میده من خیلی وقت بود وبت نیومده بودم مثل خودت که به ما دیگه سر نمیزنی براش اسفند دود کن و 3 بار از عوض من ماشالله بگو بهش لباس عروسیتم عالییییییییییی بود خوشگلم
آني
5 آبان 92 8:52
عزيزززززززززم خيلي خوشگل بودي تو همه عكسا خصوصا با اون بافت سفيد و كلاه خوشگلت...ايشالا هميشه به سفر و خوشي....تولدت هم مبارك مايده جون
ناهید مامان هما
8 آبان 92 4:34
سلام باران جون. همیشه خوش باشین انشالله. پرنیان خیلی ناز شده مخصوصا تو اون عکس با کلاه صورتی که جاسوئیچی دستشه... واقعا چهره اش نازه. تمام عکسها زیبا بود. راستی پست های قبلی رو هم خوندم مثل همیشه عالی بود و لذت بدم.
نيكو مامان محمد امير
8 آبان 92 9:24
سلام مامان باران عزيز اول همهيشه به گردش دوم لطفا اسم خودتون و دختر نازتون رو به من بگيد لطفا هنوز نفهميدم سوم چرا ما را لينك نفرموديد ؟؟؟؟؟؟؟؟؟ خيلي وقت است لينك ما هستيد
نيكو مامان محمد امير
8 آبان 92 9:25
فهميدم شما باران دختر نازتون پرنيان براي تغيير اسمتون توي لينكهام مي خواستم دوستم بوووووووووس
مامی مائده
10 آبان 92 15:45
وای کلی کیف کردم با دیدن عکساش عزیز دلم ماشالا خانمی شده